معنی بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته , توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن, معنی بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته پ توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن, معنی fkj'mc oاwd، fgml، ljbi، kاju mcاbu، rzui، fsتj fjbاmcbj، اjsbاb، [ufi rcrci، hpاb bm dا]jb bsتi , تmbi، rgjfi ksbmb lcbj، kاju abj اx، fاxbاaتj، rاgf lcbj, معنی اصطلاح بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته , توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن, معادل بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته , توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن, بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته , توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن چی میشه؟, بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته , توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن یعنی چی؟, بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته , توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن synonym, بمنظور خاصی، بلوک، کنده، مانع ورادع، قطعه، بستن بنداوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو یاچند دسته , توده، قلنبه مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن definition,